سایدا ناناز طلائی ، فرشته آسمونی

                                                       سلام به همه. ما دوتا(مامانی و بابایی) دانشجو هستیم و وقت نداشتیم تا حالا واسه دختر نازمون خاطراتشو بنویسیم. حالا از امروز شروع به نوشتن کردیم و قراره که برای ماههای قبلیش هم خاطراتشو بنویسیم. اینم جریمه مامانو بابایی که دانشجو هستن و نینی میارن.              ...

  این عکس درست 5 دقیقه بعد از تولدم گرفته شده . این بند سبزم تبرک امام رضا هست.مادرجونم برام تبرک گرفت . یا ضامن آهو          ضامن ما باش      ببنید چه دختر تمیزییم .   و چه قدر گریه او               ...

  عافیت باشی نازنازکم .     این عکس روز سوم تولدم هست.برای اولین بار رفته بودم حمام .وای ی ی ی ی ی ی نمیدونید چه کیفی داشت.دکترم منو برده بود توی یه وان کوچولو شست و منو دست کسی نداد، چون مامانم خیلی مثلآٌ حساس بود.     ...

این عکس بعد از حمام روز دهمم هستش. ...

اینم عکس بع بعی  با فروشندش ،که هفتمین روز تولدم عقیقه کردن و باهاش یه حلیم مشتی عمو دکتر حسین نژاد به اتفاق باباجون و پدر جون و جمعی از دوستان ،پختن.اینم  برای خودش داستان دار بود.اونا از شب قبل حلیمو بار گذاشتن تا برای افطاری آماده شه و سحر رو هم با کباب بع بعی سر کردن حالا داستان باباجونم که نمیتونست از گوشت عقیقه بخوره تمومی نداره(باباجونم ماشالا شکمو).بگذریم...عکس بع بعی رو ببین. ...

بعد ار ده حمام ،اگه گفتین چی می چسبه؟هااااااااااااااااااایه دل خوش،یه عالمه می می مامانی و بعدشم اینطوری خوابیدن.ببینید مثل این خرگوشک خانم.     این مامانم پدرمو در اورده با این کلاه.هر چی همه بهش میگفتن اونو از سر بچه در بیار،میگفت:نع ع،بچم سرما میخوره .منم همیشه با این کلاه خیس عرق بودم.وای از دست مامانای ترسو.ببنید کلاهمو.. .   ...